زندگی رویایی



دیشب فقط اونجاش که عسل با بغض به مامانم میگفت : " مامان تو هیچ وقت چیکن آفردو درست نکن ، بزار آجی درست کنه " یعنی ترکیده بودیم از خنده اولین بار بود پاستا درست میشد اونم با سس آلفردو و مرغ و من پای گاز نبودم معده دردم خدارو شکر خیلی خیلی خیلی بهتر شده حالت تهوع زیاد ندارم اما یه کوچولو هست استراحت مطلق نیستم اما بخاطر جفت پایین استراحتم و باید بیشتر کنم شده سوژه خنده حامدم و بابام بابام میگه نه اینکه کم استراحت میکردی حالا قراره بیشترش کنیم حامدمم میگه خدا
صبح اومدم مطب دکتر تا چک بشم و برام غربالگری بنویسه حامد به دکتره میگه خانوم دکتر تروخدا بهش بگین حاملگی فقط خوردن نیست خخخ چاقی فدا سرش میترسم قند و فشارش بره بالا حامد یجوری پیش دکتر از من شکایت می‌کرد دکتره ترکیده بود از خنده میگفت منو مامانش از پسش بر نمی‌آیم شما یه چیزی بهش بگین خخخ ساعت 12 از مطب زدیم بیرون گفتم دلم سمبوسه میخواد الان 2 و نیم هستش هنوز دنبال سمبوسه هستیم زیبایی های زندگی خخخ + دیروز یه ظرف حلوا اضافه مونده بود خیلی جنتلمنانه گفت برای

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

بهترینها را بیابیم تکستدونی | متن آهنگ ، تکست آهنگ هنر رستگاری و سعادت انسان سجاده فرش مسجدی دانلود رمان اخبار پارسه Knowledge Cottage مدیر سئو