صبح اومدم مطب دکتر تا چک بشم و برام غربالگری بنویسه حامد به دکتره میگه خانوم دکتر تروخدا بهش بگین حاملگی فقط خوردن نیست خخخ چاقی فدا سرش میترسم قند و فشارش بره بالا حامد یجوری پیش دکتر از من شکایت میکرد دکتره ترکیده بود از خنده میگفت منو مامانش از پسش بر نمیآیم شما یه چیزی بهش بگین خخخ ساعت 12 از مطب زدیم بیرون گفتم دلم سمبوسه میخواد الان 2 و نیم هستش هنوز دنبال سمبوسه هستیم زیبایی های زندگی خخخ + دیروز یه ظرف حلوا اضافه مونده بود خیلی جنتلمنانه گفت برای
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت